سعادت و شادکامی، همانند هر امر دیگری، حقیقتی وجودی دارد و از یک منظر، دارای دو بعد تکوینی و تشریعی است. بر همین اساس باید به دو اصل اساسی توجه کرد:
اصل اول، به بعد تکوینی شادکامی مربوط است و رویکرد هستیشناختی دارد. سعادت و شادکامی انسان، یک «حقیقت موجود» است که هر چند جرم مادی و قابل رؤیت ندارد، اما دارای ماهیتی است که آفریده شده و وجود دارد و از این رو، همانند دیگر آفریدهها، حقیقتی است که قوانین خاص خود را دارد. بیتردید، سعادت و شادکامی، ماهیتی دارد که تقدیر و اندازهگیری شده و از برنامهای مشخص پیروی میکند. همچنین برخی امور هستی، مانند ماهیت انسان، دنیا و آخرت و اموری از این دست نیز هستند که با شادکامی ارتباط پیدا میکنند و قوانین خاص خود را دارند. همه این مجموعه در شادکامی مؤثر است و مراد از قوانین حاکم بر شادکامی، همه این مجموعه میباشد.
اصل دوم، به بعد تشریعی شادکامی مربوط است و رویکرد قانونشناسانه دارد. براساس «هست و نیست»های شادکامی که از آن به واقعیتها یاد شد، «باید و نباید»های آن به وجود میآیند. بر اساس واقعیتهای حاکم بر ماهیت شادکامی، اموری را باید انجام داد تا شادکامی تحقق یابد، و اموری را باید ترک کرد تا شادکامی آسیب نبیند. این، بعد تشریعی شادکامی را تشکیل میدهد. در اینجا مراد از تشریع، صرفاً احکام فقهی نیست، بلکه کلیه توصیهها (بایدها و نبایدها)یی را دربرمیگیرد که به تحقق شادکامی کمک میکنند. این امور میتوانند به احکام و اخلاق یا عقاید مربوط باشند. آنچه مهم است اینکه این قوانین در حقیقت، نقشه راه شادکامی را ترسیم میکنند و کسی که بخواهد به آن هدف دست یابد، باید از این مسیر حرکت کند. این، در همه امور صدق میکند. هر امری، ماهیتی دارد و بر اساس آن، بایدها و نبایدها شکل میگیرند که راه تحقق آن را ترسیم میکنند. شادکامی نیز تابع همین قاعده است.
از آنچه گذشت روشن میشود که شادکامی، همانند هر امر دیگری ماهیتی دارد (بعد تکوین) که برای تحقق آن باید اموری را رعایت کرد (بعد تشریع). این بحث، رویکردی پدیدارشناسانه دارد. مسئله مهم این است که این مجموعه (تکوین و تشریع) به دست چه کسی تنظیم میشود؟ این بحث رویکردی پدیدآورشناسانه دارد.
درباره این سایت