شادکامی، دو جزء اساسی دارد که عبارت اند از: خیر و سُرور، و بر این اساس گفتیم که شادکامی، یعنی «زندگی مبتنی بر خیرِ همراه با سُرور». در فصل سوم روشن شد که ساختار شادکامی، دو مؤلّفه اساسی دارد: نشاط و رضامندی. نشاط نیز به دو بخش مادّی و معنوی و رضامندی نیز به چهار قِسمِ: شکر، صبر، رغبت و کراهت تقسیم میشود. در فصل چهارم نیز گفتیم که شادکامی، مبتنی بر توحید و خداباوری است و بر این اساس، ابعاد مختلف خداباوری به صورت جزئی و عینی مشخّص شدند. آنچه در این فصل بدان میپردازیم، عوامل شادکامی است که حدّ فاصل مبانی و شادکامیِ محقّق شده قرار میگیرند؛ بدین معنا که از پایه نظری سرچشمه میگیرند و در نهایت، شادکامی را محقّق میسازند. این عوامل، اموری هستند که بر اساس مبانی، امور ششگانه را محقّق میسازند و تحقّق امور ششگانه نیز موجب تحقّق شادکامی یا «زندگیِ خوب همراه با سرور» میگردد.
البته بر این عوامل، چارچوب خاصی حاکم است. شادکامی، عاملی بنیادین دارد که عبارت است از زندگیِ توحیدی و در هر دو حوزه رضامندی و نشاط کاربرد دارد. شادکامی، یک سری عوامل اختصاصی نیز دارد که به یک حوزه تعلّق دارد و از آن عامل بنیادین (زندگی موحّدانه) سرچشمه میگیرند. رضامندی، یک عامل اصلی دارد که عبارت است از باور به خیر بودن تقدیرهای تکوینی و تشریعی خداوند متعال. نشاط نیز یک عامل اصلی دارد که عبارت است از لذّت و سرور. امّا مؤلّفههای رضامندی نیز یک سری عوامل دارند که موجب بروز واکنشهای چهارگانه مثبت میشوند. لذا این مطالب سه سطح دارد:
سطح نخست: عامل بنیادین اصلِ شادکامی؛
سطح دوم: عوامل اصلی مؤلّفههای شادکامی (رضامندی و نشاط)؛
سطح سوم: عوامل خُرد ناظر به مؤلّفههای رضامندی.
در ادامه، سطوح اوّل و دوم را بررسی میکنیم و سطح سوم را در فصول دیگر بیان میکنیم.
عامل بنیادین اصلِ شادکامی، به همان توحید برمیگردد. اگر زندگی انسان، مبتنی بر توحید شکل بگیرد، بنیان شادکامی تحقّق یافته است. از این عنصر بنیادین، به عنوان «زندگی موحّدانه» یاد میکنیم. الگوی زندگی موحّدانه، تنها عنصری است که میتواند شادکامی اصیل را محقّق سازد. این عامل بنیادین، زیربنای همه عوامل خُرد و کلان شادکامی است؛ بدین معنا که هر کدام از دیگر عوامل، به صورت سلسهمراتبی، به این عامل بنیادین برمیگردند. در ادامه، نخست خطوط کلّی زندگی موحّدانه را بیان میکنیم و در فصول بعدی، عواملی را که از این عامل بنیادین، سرچشمه میگیرند و هر مجموعه از آنها تحقّقبخش یکی از مؤلّفههای شادکامی است، طرح خواهیم کرد.
پیشتر در فصل مبانی گفتیم که همه چیز در توحید و باور به خدا نهفته است؛ باوری که واقعی باشد و تمام ابعاد زندگی را بر اساس آن تنظیم نماید. بر اساس این تئوری، آنچه مهم است این که باید توحید را به صورت عینی و با تمام جزئیاتش شناخت و آن را قلباً و عملاً باور کرد و متناسب با آن، رفتار نمود و تغییرات لازم را به وجود آورد و زندگی را تنظیم نمود. اگر همه ابعاد انسان و زندگیاش بر اساس توحید تنظیم شوند، شادکامی تحقّق مییابد. این چیزی است که آن را «زندگی موحّدانه» مینامیم. مراد از زندگی موحّدانه، شیوهای از زندگی است که در آن، فرد، خدا را با توصیفاتی ـ که در فصل مبانی گذشت ـ ، باور دارد. لذا او را تنها منبع تنظیم زندگی خود میداند و تمام ابعاد زندگیاش را بر اساس آموزههای او تنظیم میکند. این شیوه از زندگی، سعادت و شادکامی را محقّق میکند.
البته لازمه این کار، ایمان به خداوند است. خداوند متعال، برنامه شادکامی را تنظیم نموده و کسی که بخواهد به شادکامی دست یابد، باید خدا را با تمام ابعادش «باور» داشته باشد و با تمام وجود خود، از برنامههایش پیروی کند. در باره مبانی و پایه نظری این شیوه از زندگی، پیشتر سخن گفتیم. اکنون نوبت آن است که این موضوع را به صورت عینی در متن زندگی نشان دهیم.
بنا بر این، مسئله اصلی در این بحث، آن است که ایمان به یگانگی خدا و خدای یگانه، چه نقشی در ابعاد زندگی انسان ـ که در ساختار شادکامی از آن یاد کردیم .
درباره این سایت