قرآن اسلام را دین شادی می شمارد و نیز با شادی های دنیا مخالف نیست، بلکه آن شادی هایی را خوب می داند که موجب لطمه به دیگران و همچنین دارای قبح اخلاقی و مذهبی نباشد و تضییع حقوق خداوند را در بر نداشته باشد.
از نگاه دین مهمترین عوامل شادی زا در زندگی انسان ها عبارتند از: محبوبیت، مقبولیت، موفقیت، ایمان، هویت ملی و فرهنگی، خلاقیت، تجربه های عارفانه، حل مسئله، پرهیز از گناه، رضایت و تحمل، تبسم و خنده، تنوع ظاهری، بوی خوش، کار و تلاش، تفریح و تفرج، سیر و سفر، تفکر در آفرینش و کشف حقیقت، رسیدگی به دیگران، با بچه بودن، استفاده از روش های استعاره ای و شعری در بیان نظرات، داشتن دوستان ساده و خوش مشرب، تقویت عزت نفس، هدیه دادن و مهربانی کردن و گره گشایی از کار دیگران می باشد.
شادکامی، دو جزء اساسی دارد که عبارت اند از: خیر و سُرور، و بر این اساس گفتیم که شادکامی، یعنی «زندگی مبتنی بر خیرِ همراه با سُرور». در فصل سوم روشن شد که ساختار شادکامی، دو مؤلّفه اساسی دارد: نشاط و رضامندی. نشاط نیز به دو بخش مادّی و معنوی و رضامندی نیز به چهار قِسمِ: شکر، صبر، رغبت و کراهت تقسیم میشود. در فصل چهارم نیز گفتیم که شادکامی، مبتنی بر توحید و خداباوری است و بر این اساس، ابعاد مختلف خداباوری به صورت جزئی و عینی مشخّص شدند. آنچه در این فصل بدان میپردازیم، عوامل شادکامی است که حدّ فاصل مبانی و شادکامیِ محقّق شده قرار میگیرند؛ بدین معنا که از پایه نظری سرچشمه میگیرند و در نهایت، شادکامی را محقّق میسازند. این عوامل، اموری هستند که بر اساس مبانی، امور ششگانه را محقّق میسازند و تحقّق امور ششگانه نیز موجب تحقّق شادکامی یا «زندگیِ خوب همراه با سرور» میگردد.
البته بر این عوامل، چارچوب خاصی حاکم است. شادکامی، عاملی بنیادین دارد که عبارت است از زندگیِ توحیدی و در هر دو حوزه رضامندی و نشاط کاربرد دارد. شادکامی، یک سری عوامل اختصاصی نیز دارد که به یک حوزه تعلّق دارد و از آن عامل بنیادین (زندگی موحّدانه) سرچشمه میگیرند. رضامندی، یک عامل اصلی دارد که عبارت است از باور به خیر بودن تقدیرهای تکوینی و تشریعی خداوند متعال. نشاط نیز یک عامل اصلی دارد که عبارت است از لذّت و سرور. امّا مؤلّفههای رضامندی نیز یک سری عوامل دارند که موجب بروز واکنشهای چهارگانه مثبت میشوند. لذا این مطالب سه سطح دارد:
سطح نخست: عامل بنیادین اصلِ شادکامی؛
سطح دوم: عوامل اصلی مؤلّفههای شادکامی (رضامندی و نشاط)؛
سطح سوم: عوامل خُرد ناظر به مؤلّفههای رضامندی.
در ادامه، سطوح اوّل و دوم را بررسی میکنیم و سطح سوم را در فصول دیگر بیان میکنیم.
عامل بنیادین اصلِ شادکامی، به همان توحید برمیگردد. اگر زندگی انسان، مبتنی بر توحید شکل بگیرد، بنیان شادکامی تحقّق یافته است. از این عنصر بنیادین، به عنوان «زندگی موحّدانه» یاد میکنیم. الگوی زندگی موحّدانه، تنها عنصری است که میتواند شادکامی اصیل را محقّق سازد. این عامل بنیادین، زیربنای همه عوامل خُرد و کلان شادکامی است؛ بدین معنا که هر کدام از دیگر عوامل، به صورت سلسهمراتبی، به این عامل بنیادین برمیگردند. در ادامه، نخست خطوط کلّی زندگی موحّدانه را بیان میکنیم و در فصول بعدی، عواملی را که از این عامل بنیادین، سرچشمه میگیرند و هر مجموعه از آنها تحقّقبخش یکی از مؤلّفههای شادکامی است، طرح خواهیم کرد.
پیشتر در فصل مبانی گفتیم که همه چیز در توحید و باور به خدا نهفته است؛ باوری که واقعی باشد و تمام ابعاد زندگی را بر اساس آن تنظیم نماید. بر اساس این تئوری، آنچه مهم است این که باید توحید را به صورت عینی و با تمام جزئیاتش شناخت و آن را قلباً و عملاً باور کرد و متناسب با آن، رفتار نمود و تغییرات لازم را به وجود آورد و زندگی را تنظیم نمود. اگر همه ابعاد انسان و زندگیاش بر اساس توحید تنظیم شوند، شادکامی تحقّق مییابد. این چیزی است که آن را «زندگی موحّدانه» مینامیم. مراد از زندگی موحّدانه، شیوهای از زندگی است که در آن، فرد، خدا را با توصیفاتی ـ که در فصل مبانی گذشت ـ ، باور دارد. لذا او را تنها منبع تنظیم زندگی خود میداند و تمام ابعاد زندگیاش را بر اساس آموزههای او تنظیم میکند. این شیوه از زندگی، سعادت و شادکامی را محقّق میکند.
البته لازمه این کار، ایمان به خداوند است. خداوند متعال، برنامه شادکامی را تنظیم نموده و کسی که بخواهد به شادکامی دست یابد، باید خدا را با تمام ابعادش «باور» داشته باشد و با تمام وجود خود، از برنامههایش پیروی کند. در باره مبانی و پایه نظری این شیوه از زندگی، پیشتر سخن گفتیم. اکنون نوبت آن است که این موضوع را به صورت عینی در متن زندگی نشان دهیم.
بنا بر این، مسئله اصلی در این بحث، آن است که ایمان به یگانگی خدا و خدای یگانه، چه نقشی در ابعاد زندگی انسان ـ که در ساختار شادکامی از آن یاد کردیم .
در این نظریه سونیا لوبومیرسکی (Sonja-Lyubomirsky)و همکاران او تعیین کننده های شادکامی را مشخص کرده و سهم هر یک را در فرمولی که به آن فرمول شادکامی می گویند، معین ساخته اند.
سلیگمن در آثار خود از این نظریه در تبیین شادی و شادمانی های اصیل استفاده کرده و به آن ارجاع داده است.
فرمول شادکامی :
H=S+C+V
در این فرمول: H (happiness)سطح شادکامی است؛ S (set point) عوامل وضعی یا عوامل ژنتیکی و ارثی و تثبیت شده است؛ C (condition)عوامل محیطی نظیر خانه ، ازدواج، سن ، تحصیل و… ؛ V (voluntary activities)عوامل ارادی و اختیاری، عواملی هستند که موجب افزایش سطح شادکامی می شوند. این عوامل، فعالیت و انجام شدنی هستند.
سهم عوامل سه گانه در شادکامی پایدار
Set point=50%عوامل ارثی و تثبیتی(وضعی) ۵۰ درصد شادکامی را تبیین
می کنند. این عوامل را نمی توان تغییر داد.
Condition or circumastance=10% عوامل محیطی و شرایطی حداکثر ۱۰ درصد شادکامی پایدار را تبیین می کنند. با توجه به سهم اندک این عوامل هر گونه سرمایه گذاری روی آنها جهت دستیابی به شادکامی پایدار چندان مقرون به صرفه نیست.
Volation=40%عوامل ارادی یا اختیاری ۴۰ درصد سهم شادکامی پایدار را تبیین می کنند. و با توجه به شرایط مورد اشاره بالا برای افزایش شادکامی و نشاط پایدار تنها می توان روی این عوامل برنامه ریزی کرد.
خانم لوبومیرسکی می گوید باید شادی را مهندسی کرد. او دو واژه را مطرح می کند:
۱- ترموستات شادی: عواطف ما تعدیل کننده دارد اگر غم زیاد شود ترموستات، شادی را زیاد می کند.
۲- تردمیل شادی: شادی در ابتدای بروز حوادث خوشایند زیاد است ولی بعد عادی می شود. مقایسه های اجتماعی شادی را کم می کند.
پر استفاده ترین و متقن ترین نظریه در بین نظریه های جدید درباره ی شادکامی ، نظریه شادکامی پایدار ( سونیا لوبومیرسکی ) است .
بر اساس بررسی های براتی در الگوی شادکامی پایدار لوبومیرسکی ، عوامل تعیین کننده سطح شادی یا عوامل علّی موثر بر شادکامی افراد ، به سه دسته طبقه بندی می شوند :
یکم. عوامل وضعی یا عوامل تثبیت شده: عوامل وضعی شادکامی، امور ثابت ژنتیکیای هستند که سبب میشوند تا بعضی از افراد، شادمانتر از دیگران به دنیا بیایند. بر اساس مطالعات انجام شده، این عوامل، بیشترین سهم (پنجاه درصد) را در تعیین شادکامی افراد به خود اختصاص دادهاند.
دوم. عوامل مرتبط با شرایط زندگی: شرایط محیطی، به عوامل جمعیتشناختی همچون: سن، وضعیت تأهّل/تجرّد، وضعیت شغلی، سطح درآمد فرد و همچنین به عوامل جغرافیایی و متغیّرهای زمینهای (بافتی) نظیر خانه و منطقه محلّ ست، نحوه پر کردن اوقات فراغت و داراییها و مایملک فرد اطلاق میشوند که همگی در یک چیز مشترک اند و آن این که تقریباً ایستا و ثابت اند. بر اساس این نظریه، افراد خیلی سریع با تغییرات محیطی مثبت، به دلیل ویژگی ثابتی که دارند، سازگار میشوند. برای نمونه، اگر چه هر کسی بعد از افزایش دستمزد، پول بادآورده، یا بُرد در قمار، احساس خوشحالی بیشتری میکند، ولی به زودی به آن عادت میکند و تأثیر آن به سرعت از بین میرود. سازگاری سریع با افزایش دستمزد، به این معناست که این روش، فقط زمانی مؤثّر است که مرتّب انجام شود که در آن صورت، بسیار هزینهبراست. به این حالت در نظریههای شادکامی و لذّتهای مثبت، «سازگاری لذّتگرایانه» یا «تردمیل لذّتگرایی» میگویند. برخلاف آن که این عوامله شرایطی بسیار پُر سر و صدا دارند و بخش عمدهای از توجّه مردم و رسانهها را به خود جلب میکنند، تنها حدود ده درصد شادکامی را تبیین میکنند.
سوم. عوامل مرتبط با فعّالیتهای ارادی (قصدمند): مراد از عوامل ارادی/ اختیاری ـ که لوبومیرسکی و شلدون از آنها به عنوان «امیدبخشترین ابزارها برای تغییر دادن سطح شادکامی افراد» یاد میکنند ـ ، «اعمال اختیاری و مستم تلاش و کوشش هستند که فرد درگیر آنها میشود. چنین اعمالی میتوانند شناختی (نگرشهای مثبت یا خوشبینانه و پذیرش آنها)، رفتاری (مهربانی کردن نسبت به دیگران به طور مرتّب یا ورزش کردن به طور مرتّب) یا ارادی و قصدمند (تعیین و پیگیری اهداف مهم و معنادار شخصی) باشند. وجه مشترک همه اینها تلاش و تعهّد ارادی (آگاهانه) است».
بر اساس بررسیها، این عوامل، چهل درصد باقیمانده شادکامی پایدار را تأمین میکنند. بنا بر این، بخش اعظم شادکامی پایدار آدمی، به فعّالیتهایی بستگی دارند که افراد، آنها را انتخاب میکنند و هدفمندانه به انجام دادن آنها مبادرت میورزند و چون این اعمال، ویژگی ارادی و انتخابی دارند، در برابر سازگاری، مقاومتر از عوامل شرایطی اند.
سعادت و شادکامی، همانند هر امر دیگری، حقیقتی وجودی دارد و از یک منظر، دارای دو بعد تکوینی و تشریعی است. بر همین اساس باید به دو اصل اساسی توجه کرد:
اصل اول، به بعد تکوینی شادکامی مربوط است و رویکرد هستیشناختی دارد. سعادت و شادکامی انسان، یک «حقیقت موجود» است که هر چند جرم مادی و قابل رؤیت ندارد، اما دارای ماهیتی است که آفریده شده و وجود دارد و از این رو، همانند دیگر آفریدهها، حقیقتی است که قوانین خاص خود را دارد. بیتردید، سعادت و شادکامی، ماهیتی دارد که تقدیر و اندازهگیری شده و از برنامهای مشخص پیروی میکند. همچنین برخی امور هستی، مانند ماهیت انسان، دنیا و آخرت و اموری از این دست نیز هستند که با شادکامی ارتباط پیدا میکنند و قوانین خاص خود را دارند. همه این مجموعه در شادکامی مؤثر است و مراد از قوانین حاکم بر شادکامی، همه این مجموعه میباشد.
اصل دوم، به بعد تشریعی شادکامی مربوط است و رویکرد قانونشناسانه دارد. براساس «هست و نیست»های شادکامی که از آن به واقعیتها یاد شد، «باید و نباید»های آن به وجود میآیند. بر اساس واقعیتهای حاکم بر ماهیت شادکامی، اموری را باید انجام داد تا شادکامی تحقق یابد، و اموری را باید ترک کرد تا شادکامی آسیب نبیند. این، بعد تشریعی شادکامی را تشکیل میدهد. در اینجا مراد از تشریع، صرفاً احکام فقهی نیست، بلکه کلیه توصیهها (بایدها و نبایدها)یی را دربرمیگیرد که به تحقق شادکامی کمک میکنند. این امور میتوانند به احکام و اخلاق یا عقاید مربوط باشند. آنچه مهم است اینکه این قوانین در حقیقت، نقشه راه شادکامی را ترسیم میکنند و کسی که بخواهد به آن هدف دست یابد، باید از این مسیر حرکت کند. این، در همه امور صدق میکند. هر امری، ماهیتی دارد و بر اساس آن، بایدها و نبایدها شکل میگیرند که راه تحقق آن را ترسیم میکنند. شادکامی نیز تابع همین قاعده است.
از آنچه گذشت روشن میشود که شادکامی، همانند هر امر دیگری ماهیتی دارد (بعد تکوین) که برای تحقق آن باید اموری را رعایت کرد (بعد تشریع). این بحث، رویکردی پدیدارشناسانه دارد. مسئله مهم این است که این مجموعه (تکوین و تشریع) به دست چه کسی تنظیم میشود؟ این بحث رویکردی پدیدآورشناسانه دارد.
اسلام با توجه به نیازهای اساسی انسان، شادی و نشاط را تحسین و تأیید کرده است. قرآن که یکی از بهترین و مستحکم-ترین منابع اسلام به شمار می رود، زندگی با نشاط و شادی را نعمت و رحمت خدا تلقی فرموده، و زندگی همیشه توأم با گریه و زاری و ناله را خلاف رحمت و نعمت خداوند دانسته است. گواه این مطلب آیه قرآن است که می فرماید: (فَلیَضحَکوُا قَلیلاً و لیَبکو کثیراً) «باید کم بخندند و زیاد بگریند» (سوره توبه آیه 82). شأن نزول این آیه این بود که پیغمبر خدا (ص) دستور داد که باید تمام نیروهای قابل، برای شرکت در مبارزه علیه کفار و مشرکین که به سرزمین اسلام هجوم آورده بودند، بسیج شوند. عده ای با بهانه های مختلف از شرکت در این لشکرکشی خودداری کردند و از فرمان خدا و پیغمبر (ص) تخلف نمودند؛ خداوند در قرآن به آن ها وعده عذاب می دهد و به دنبال آن می فرماید: (این گروه نافرمان) از این پس کم بخندند و زیاد بگریند.
پر واضح است که نفرین به صورت کیفر و مجازاتی است که همواره برخلاف طبیعت و فطرت آدمی او را دچار عذاب و رنج می-سازد. این که خداوند آرزوی کم خندیدن و زیاد گریستن برای نافرمانان می کند، حکایت از این حقیقت دارد که خنده به عنوان یکی از عوامل نشاط، امر طبیعی و فطری است که خداوند می خواهد به عنوان کیفر، نافرمانان از این امر محروم باشند ( ای، 1384).
توصیفات قرآن در خصوص بهشت نیز حاکی از این واقعیت است که اسلام بر نشاط و شادی مهر تأیید کرده است، زیرا باغ های زیبا، آب های زلال و روان، زیباترین بسترها، نرم ترین و چشم-گیرترین پارچه ها، برترین دیدنی ها و… که قرآن در وصف بهشت ترسیم می کند، همه جزء عوامل نشاط و شادی به شمار می-روند و خداوند متعال برای شاد کردن انسان ها بهشت را این چنین قرار داده است (قرآن کریم سوره الرحمن، آیه 45 تا 78؛ سوره واقعه، آیه 9 تا 39؛ سوره یس، آیه 55 تا 58).
قرآن در فراز دیگری، برخی عوامل شادی و نشاط را مخصوص مؤمنان دانسته است (قُل مَن حرمَ زینَه الله التی اخرَج لِعبادِهِ وَ الطیباتِ منَ ارزقِ قُل هی للذین آمنوُا فی الحیاهِ الدُنیا خالصَه یوم القیامه) (سوره اعراف، آیه ی 32) «بگو در برابر کسانی که بسیاری از مواهب زندگی را تحریم می کردند» ای پیغمبر چه کسی زینت و آرایش و زیبایی هایی را که خداوند از درون طبیعت برای بندگانش بیرون کشیده، حرام کرده است. بگو این مواهب پاک و این زیبایی ها برای مردم با ایمان در همین زندگی دنیا و در زندگانی جاوید آخرت قرار داده شده است. با این تفاوت که در این دنیا، زیبایی ها و این مواهب پاک، برای مردم با ایمان به صورت خالص وجود دارد ( ای، 1384).
این آیه به خوبی بیانگر این حقیقت است که اسلام به بهره-مند شدن از زیبایی ها و مواهب زندگی که در زمره عوامل نشاط آورند اهمیت می دهد و آن را زیبنده دینداران و مؤمنان می-داند. از زبان معصومان علیهم اسلام نیز (که مترجمان حقیقی وحی اند) می خوانیم:
1- رسول اکرم (ص) «مؤمن شوخ و شاداب است» (بحرانی، 1363).
2- حضرت علی (ع)، شادمانی، گشایش خاطر می آورد، اوقات شادی، غنیمت است (آمدی، 1366). «هر کس شادی اش اندک باشد، آسایش او در مرگ خواهد بود (مجلسی، 1403 ه ق)».
1- اعتماد به نفس و عزت نفس. اشخاص شاد به خودشان علاقه-مند و متکی هسنتد.
2- خوش بینی. مردم شاد به وقایع و اتفاقات آینده خوش بین هستند و در ضمن آن ها مالامال از امید می باشند.
3- برونگرایی. مردم شاد برونگرا، خوش مشرب، اجتماعی، اهل معاشرت و گفت و شنود هستند.
4-کنترل شخصی. افراد شاد عقیده دارند که سرنوشتشان را خودشان انتخاب می-کنند و بر وقایع و حوادث و همچنین زندگی خود کنترل و احاطه دارند. 5- شوخ طبعی. افراد شادکام دارای طبعی شوخ و مزاح گونه هستند.
6- پذیرش خود، دیگران و طبیعت. افراد شاد خویشتن، افراد دیگر و عالم خارج را آن چنانکه در واقع هستند، می بینند و قبول دارند (آرگایل؛ 1990 به نقل از کریمی،)
در سال ۲۰۰۲ میلادی، مارتین سلیگمن با بیان نظریه شادکامی که به مفهوم اودایمونیا” (Eudaimonia) ارسطو شباهت بسیاری دارد، گام بزرگی را در جهت تعریف شادکامی برداشت. ارسطو شادکامی را در خوب بودن، نیکی کردن و زندگی در سایه آن می دانست و سلیگمن به پیروی از این جمله، شادکامی حقیقی را رسیدن به فراخنای شناسایی و رشد توانایی (کنجکاوی، نیروی حیاتی و قدردانی) در بازی، کار و عشق بیان کرده است. خیام نیز در رباعی زیبایی تعریف خویش را از شادکامی بدینگونه بیان نموده است.
برخیز و مخور غم جهان گذران
بنشین و دمی به شادمانی گذران
در طبع جهان اگر وفایی بودی
نوبت به تو خود نیامدی از دگران
در این رباعی خیام با اشاره به مقابله با مشکلات و سختیها در زندگی و مبارزه با افسردگی، آرامش و صبوری را توصیه می کند و شادکامی را حتی برای لحظهای سودمند میداند.
سلیگمن سه مسیر را برای رسیدن به شادکامی معرفی کرده است. اولین مسیر دلپذیر، شامل تجربه هیجانات مثبت نسبت به گذشته (مانند: بخشش و قناعت) است. و خیام نیز طریقت اولیه و مطبوع را اینگونه بیان نموده است.
هم دانهی امید به خرمن ماند
هم باغ و سرای بی تو و من ماند
سیم و زر خویش از درمی تا بجوی
با دوست بخور ور نه به دشمن ماند
خیام معتقد است که بخشیدن، روح را آزاد و ترس را از بین میبرد. او با اشاره به زود گذر
بودن ایام، زراندوزی را عملی بی ارزش می داند.
درباره این سایت